English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2059 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quantitate U چندی چیزی را تعیین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
quantize U با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
quantifies U چندی بیان کردن
quantified U چندی بیان کردن
quantify U چندی بیان کردن
quantifying U چندی بیان کردن
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
local option U اختیار تعیین چیزی درمحل
assignment [of something] [to something] U تعیین [به چیزی] [از چیزی]
assignation [of something] [to something] U تعیین [به چیزی] [از چیزی]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
equation U هم چندی
equations U هم چندی
quantitatively U چندی
quantative U چندی
quantitative U چندی
awhile U یک چندی
quantity U چندی
divers U چندی
quantities U چندی
numerosity U چندی
soon after he left for paris U چندی
partly U چندی
not long ago U چندی پیش
bill of quantites U سیاهه چندی ها
not long a go U چندی پیش
a short while ago U چندی پیش
erwhile U چندی پیش
for some time past U تا چندی پیش
equation U هم چندی [ریاضی]
quantitation U چندی سنجی
not a few <adj.> <adv.> U بیش از چندی
telemeter U چندی سنج
more than a few <adj.> <adv.> U بیش از چندی
poisson's ratio U در چندی پواسون
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
telemetry U چندی سنجی از راه دور
quondam U قبلی مربوط به چندی قبل
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
designating U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designate U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
formulation U تعیین کردن
slate U تعیین کردن
slated U تعیین کردن
blood type U تعیین کردن
slates U تعیین کردن
fix U تعیین کردن
ascertian U تعیین کردن
identify U تعیین کردن
determine U تعیین کردن
determining U تعیین کردن
determines U تعیین کردن
identifying U تعیین کردن
blood types U تعیین کردن
bound U تعیین کردن
blood group U تعیین کردن
appointe U تعیین کردن
fixes U تعیین کردن
specifying U تعیین کردن
blood groups U تعیین کردن
specifies U تعیین کردن
identifies U تعیین کردن
fix on U تعیین کردن
tell off U تعیین کردن
appoint U تعیین کردن
appoints U تعیین کردن
identified U تعیین کردن
specify U تعیین کردن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
iam out of practice U چندی است که وارد کار نیستم
iam not in prac tice U چندی است وارد کار نیستم
states U تعیین کردن حال
fixes U تعیین کردن قراردادن
assessing U تعیین کردن بستن
appraisals U تعیین قیمت کردن
abound O تعیین حدود کردن
rezone U از نومحدوده تعیین کردن
appraisal U تعیین قیمت کردن
clearance U تعیین صلاحیت کردن
quantifies U کمیت را تعیین کردن
pin point U تعیین محل کردن
genealogize U تعیین نسب کردن
peg U تعیین حدود کردن
stated U تعیین کردن حال
stating U تعیین کردن حال
state U تعیین کردن حال
state- U تعیین کردن حال
quantified U کمیت را تعیین کردن
fix U تعیین کردن قراردادن
predetermine U قبلا تعیین کردن
locate U تعیین محل کردن
identified U تعیین هویت کردن
assesses U تعیین کردن بستن
located U تعیین محل کردن
identifies U تعیین هویت کردن
demarcating U تعیین حدود کردن
delimits U تعیین کردن حدود
assessed U تعیین کردن بستن
assess U تعیین کردن بستن
admeasure U تعیین حصه کردن
predestine U قبلا تعیین کردن
identify U تعیین هویت کردن
identifying U تعیین هویت کردن
quantify U کمیت را تعیین کردن
quantifying U کمیت را تعیین کردن
pegs U تعیین حدود کردن
prifix U قبلا تعیین کردن
prifixal U قبلا تعیین کردن
delimit U تعیین کردن حدود
demarcated U تعیین حدود کردن
demarcates U تعیین حدود کردن
delimiting U تعیین کردن حدود
locates U تعیین محل کردن
to fix quota U تعیین سهمیه کردن
locating U تعیین محل کردن
delimited U تعیین کردن حدود
demarcate U تعیین حدود کردن
rectified U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectify U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
qualify U تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
qualifies U تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
state- U تعیین کردن وقرار دادن
prescribing U نسخه نوشتن تعیین کردن
route U مسیر چیزیرا تعیین کردن
routes U مسیر چیزیرا تعیین کردن
to set out U نشان دادن تعیین کردن
prescribe U نسخه نوشتن تعیین کردن
state U تعیین کردن وقرار دادن
stating U تعیین کردن وقرار دادن
subrogate U قائم مقام تعیین کردن
prescribes U نسخه نوشتن تعیین کردن
stated U تعیین کردن وقرار دادن
prescribed U نسخه نوشتن تعیین کردن
states U تعیین کردن وقرار دادن
exact location U تعیین کردن محل دقیق نقاط
grant a period of grace U ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
Few reporters dared to enter the war zone. U چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
to orient compound U نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
appraising U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
defines U تعیین کردن تعریف کردن
assigning U ارجاع کردن تعیین کردن
assign U ارجاع کردن تعیین کردن
assigned U ارجاع کردن تعیین کردن
define U تعیین کردن تعریف کردن
assigns U ارجاع کردن تعیین کردن
defined U تعیین کردن تعریف کردن
locating U تعیین کردن معلوم کردن
defining U تعیین کردن تعریف کردن
locate U تعیین کردن معلوم کردن
limit U محدود کردن تعیین کردن حد
located U تعیین کردن معلوم کردن
locates U تعیین کردن معلوم کردن
separated U استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separate U استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separates U استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
to mind somebody [something] U اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
applied U هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
fix U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1confinement factor
1She ferreted in her handbag and found nothing.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com